خسته ام...
از تظاهر به ایستادگی...
از پنهان کردن زخم هایم...
زور که نیست...!!
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم...
وبا لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز روبه راه است...
اصلا دیگر نمیخواهم که بخندم...
میخواهم لج کنم...
با خودم...باتو...
با همه دنیا...
چقدر بگویم فردا روز دیگریست،
وامروز بیاید و مثل هر روز باشی...؟
خسته ام...از تو...از خودم...
از همه زندگی...
میخواهم بکشم کنار...
از تو...از خودم...
از همه زندگی...!!!
نظرات شما عزیزان:
milad jalali 
ساعت5:17---18 بهمن 1391
_________¤¤¤¤¤¤¤¤____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤¤¤
|