نويسندگان |
|
somaye |
آثار تاريخي يك عاشق |
|
ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 |
دوستان عاشق تنها |
|
|
دوستان عاشق |
|
|
وضعیت من در یاهو |
|
|
آمار وب |
|
كاربران آنلاين:
تعداد بازديدها: RSS |
طراح قالب: |
| نازترین قالب های وبلاگ |
موزیک و سایر امکانات |
|
|
|
|
||
|
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط somaye در | ||
|
|
||
|
بَرآیتـــــ خوآهَمــ نوشتـــ ...
اَز اِبهــــآمــِـ لَحظِهـــ ـــهـــآ ، اَز تَردیــــد ، اَز حَجــــ ـمـِــ مــَــــرگــــــ آوَر نَبُودَنتـــ ... اَز کَسآنے کهـــ رَد میشَوَند وَ بـــوے تـــُو رآ میدَهَنــــد ... بَرآیتـــ خوآهمـــ نِوشتــ ... اَز حَدیثــ تَلخـِــ بُغضـــ ـــهـآے تآ اَبد ، اَز قِنآعَتــ بهـــ یکــ خآطِـ ـرهـــ ... یکـــ یـــآد ، یکـــ شبـــِ مَهتآبـــ ... اَز صَبــــُـورے مـَــنـــ وَ جآے خآلــے تــُـو ... بَرآیتـــ خوآهَمـــ نِوشتــ ... دُوسَتــــــ دآرمـــ ..........
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط somaye در | ||
|
|
||
|
یعنی میشود روزی که..........
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط somaye در | ||
|
|
||
|
سلام خدای بزرگ وقت داری یکم باهم حرف بزنیم؟؟؟
خدایا اینجا رسمش اینه بنده ها حرف میزنن و تو به عشق بین خدا وبنده به حرفاشون گوش میدی اما خدا بیا واسه یکبار با هم مثل دو تا دوست حرف بزنیم نه مثل یه بنده گنه کار و یه خدای بخشنده ...میدونم که من بنده بدی هستم اما تو که خدای خوبی هستی بیا این بار به خاطر این بنده بد حکم خدا و بنده بودن را فراموش کنیم ...
راستش خدا خیلی وقته خسته شدم ...خیلی وقته دلم یه دوست میخواد ... یه کسی که بشه بهش گفت دوست آخه خدا خبر نداری ادمای اینجا رسم دوستی را خیلی وقته فراموش کردند خیلی وقته اینجا اگه کسی دستت را گرفت یعنی باید به هر خواسته ای که داره بگی چشم .. خیلی وقته اینجا هواش آلوده شده هواش بوی خیانت وخودخواهی میده .. خدایا نمیدونم من خیلی ضعیف شدم یا اینجا خیلی بد ... اینجا که هستم نفس کم میارم ...آدما میگن حساسیته دکی نیست بگه مگه میشه آدم به چهار فصل این دنیا حساسیت داشته باشه.... خدا بیا یکم راحت تر حرف بزنیم...
دل من خیلی گرفته ...دیگه خسته شدم ... تو گفتی بهم نزدیکی گفتی صدام را میشنوی ... گفتی اندازه صبرم امتحانم میکنی ... چی شده خدا؟؟
چی شده که تو هم حرفاتا فراموش کردی؟؟
نکنه تو هم مثل من از آدما دلت گرفته؟؟؟
خدا چــــــــــــــــــرا مــــــــــــــن؟؟؟؟
به حکم کدوم گناه اینهمه بی کســم کردی؟
خدا تو که دیدی قـلـبـم دیگه تحمل یکبار دیگه شکستن را نداره؟
خدا تو که دیدی شبا را به چه سختی صبح میکن چرا با بی انصافی شبا را برام سخت میکنی؟؟؟
خدا تو که دیدی من بی کس ترینم چرا داری نگاهت را ازم میگیری؟؟؟
خدا جونم خیلی خسته شدم کاش میشد آخـــر دنیا میشد .... بازم توکل به تو ...
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط somaye در | ||
|
|
||
|
خدایا!!
خدایا دلم میخاد وقتی "بغض" میکنم٬
از آسمون بیای پایین٬اشکامو پاک کنی
دستمو بگیری وبگی:
اینجا آدما اذیتت میکنند....
بیا بریم....
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط somaye در | ||
|
|
||
|
تــــوی این دنیـــا هر کسی داره یه چیزی میکشه.
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط somaye در | ||
|
|
||
|
انگشتانم لای ورق های دیوان حافظ میرود ...
دستِ دلم میلرزد ...
اما به خواجه می سپارم تا امید را از دلم نگیرد ...
دلم میخواهد همیشه بگوید :
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور ...
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط somaye در | ||
|
|
||
|
صــــدا بـــزنــــ مـــــرا ،
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط somaye در | ||